فیلم ها
مارگه و مادرشخلاصه داستان: "كلوديا" مادر مجرد٢٢ ساله، به دليل... |
مستاجرDự đoán kết quả xổ số miền bắcشستمين سالگرد سلطنت ملکه است. مردم انگلستان و گروهی از سراسر اروپا برای برگذاری جشن در اطراف رود تيمز لندن جمع شده اند تا عبور با شكوه قايق هايی كه كشتی ملکه را اسكورت می كنند را تماشا كنند. اما اين حادثه برای اميرعلی جوان ايرانی معنای ديگری دارد. او٣ ماهی است غير قانونی به لندن آمده و... |
پرزیدنتخلاصه داستان: فيلم پرزیدنت داستان فروپاشی يك ديكتاتوری و تراژدی های قبل و بعد از انقلاب است. |
لبخند بی پایانخلاصه داستان: |
باغبانخلاصه داستان: |
صندلیخلاصه داستان: |
فریاد مورچه هاخلاصه داستان: |
سکس و فلسفهخلاصه داستان: |
الفبای افغانخلاصه داستان: |
سفر قندهارخلاصه داستان: |
تست دمكراسیخلاصه داستان: |
درخلاصه داستان: |
سكوتخلاصه داستان: |
نون و گلدونخلاصه داستان: |
مدرسهای كه باد بردخلاصه داستان: |
گبهخلاصه داستان: |
سلام سينماخلاصه داستان: |
سنگ و شيشهخلاصه داستان: |
هنرپيشهخلاصه داستان: |
گزيده تصوير در دوران قاجارخلاصه داستان: |
ناصرالدين شاه آكتور سينماخلاصه داستان: شاه قاجار كه مخالف سینماست و خودش فیلمها را سانسور ميكند، عاشق یكی از هنرپیشههای داخل یك فیلم قدیمی می شود و برای آن كه به معشوق برسد، حكومت را رها می كند و به دنبال سینما می رود. |
شبهای زاینده رودخلاصه داستان: |
نوبت عاشقیخلاصه داستان: |
عروسی خوبان |
بايسيكل رانخلاصه داستان: نقره، همسر نسيم- مهاجر افغانی- به بيماری سختی مبتلاست كه مداوايش به پول زيادی نياز دارد. نسيم با همسرش را در بيمارستانی بستری می كند و به دنبال تامين پول مورد نياز بيمارستان می رود. يك معركهگير دورهگرد، وقتی در مييابد كه نسيم زمانی قهرمان دوچرخهسواری بوده و حتی... |
دستفروشاپيزود اول: بچه خوشبخت: فرزند چهارم زن و شوهر فقيری كه در حلبی... |
بایکوتخلاصه داستان: واله چريكی كمونيست است. زن او اهل زندگی است و مخالف فعاليت های خطرناك شوهرش. وقتی واله زنش را برای زايمان به بيمارستان می برد، خودش نيز در يك خانه تيمی دستگير می شود و پس ازشكنجه و بازجويی، در دادگاه به اعدام محكوم می شود و به زندان عمومی سپرده می شود... |
استعاذه
خلاصه داستان: ... |
دو چشم بی سوخلاصه داستان: ايمان كه دوست دارد به جبهه برود مشكلاتی دارد كه بايد... |
توبه نصوح
خلاصه داستان: ... |
مردی که با برف آمدخلاصه داستان: |
سگ های ولگردخلاصه داستان: يك دختر و پسر كوچك كه خواهر و برادر هستند و در... |
روزی كه زن شدم
خلاصه داستان: اين فيلم اپيزوديك... |
اسب دوپا |
پنجِ عصر |
۱۱ سپتامبر |
تخته سياهخلاصه داستان: |
سيب |
سميرا چگونه تخته سياه را ساخت |
روزهای سبز |
بودا از شرم فرو ریختخلاصه داستان: |
سمیرا و بازیگران غیر حرفه ای |
لذت ديوانگیخلاصه داستان: سميرا مخملباف برای ساخت فيلم " پنج عصر" به شهر كابل در افغانستان می رود. او مثل هميشه برای يافتن بازيگران فيلمش به ميان مردم كوچه و بازار می رود. اما در افغانستان هيچكس حاضر نيست در سينما بازی كند. همه از هم می ترسند. ملای شهر از مردم می ترسد... |
روزی كه خاله ام مريض بودخلاصه داستان: وقتی كه خاله حنا برای عمل جراحی به بيمارستان می رود، پدربزرگ حنا مسئول نگهداری بچه های خاله می شود. حنا و بچه های خاله برای بازی به كوچه می روند، پدر بزرگ به دليل ناامنی بچه ها را به خانه می خواند. بچه ها می پذيرند به... |